شاید بخواهید بدلیل موارد امنیتی یا هک شدن اکانت یاهو و گوگلی که قبلا ساخته اید ، حساب کاربریتان را برای همیشه غیر فعال یا حذف کنید . حساب های کاربری بر عکس شبکه های اجتماعی قابل حذف بوده و اطلاعات شما برای همیشه پاک می شوند . اما روش انجام اینکار به چه صورتی می باشد ؟

در گوگل کمی این روش پیچیده و زمان بر می باشد که در ادامه هر دو روش را به صورت کامل و با استفاده از  تصاویری که برای شما آماده کرده ام آموزش میدهم . بسیار خوب ، برای شروع ابتدا حساب کاربری جیمیل را باز کنید .

1. بالای صفحه سمت راست بر روی آیکون چرخ دنده که همان کلید تنظیمات می باشد کلیک کرده و گزینه Setting را انتخاب کنید .

بقیه مطلب در ادامه مطلب

با عرض سلام  شایان ذکر است که به اطلاع رسانیده شود که هرگ ونه کپی برداری از مطالب سایت بدون ذکر نام  منبع کاملا حرام است و پیگرد قانونی دارد.

با تشکر مدیریت سایت admin

یوزر نائیم و پسورد روزانه ابدیت نود 32

Username:TRIAL-0108285400

Password:p2e5u8p9db

Username:TRIAL-0108285397

Password:fpffnjjfve

Username:TRIAL-0108284657

Password:4knu8kbkh2

Username:TRIAL-0108285446

Password:89nu27jksj

Username:TRIAL-0108285443

Password:rj5kusat46

Username:TRIAL-0108285440

Password:kkrdbb3ur4

میگم شماره 44 این کفشو داری- میگه نه ، اما یه 42 دارم خیلی خوشگله!

میگم X2 اون پیراهنو داری- میگه آره، ولی رنگ و مدل و پارچه اش با این فرق داره!

میگم اون رنگ کت و شلوار، ساده شو داری- میگه اینو بپوش ساده شو بعد از عید میارم!

میگم کارت خوان داری – میگه آره برو همین بانک سر چهار راه!

میگم آجیل از این بهتر هم داری – میگه نه همینو چقدر میخوای!

میگم میرم دور میزنم X2 پیدا نبود برمی گردم همینو که پرو کردم می برم – میگه نیا اینو قولشو به یکی دیگه داده "بودم"!

میگم من به عمرم ماهی قرمز نخریدم – میگه حالا این دوتا ماهی رو بخر گناه دارن!

میگم کفش 44 چی داری – میگه یه جفت دارم اونم قبلا فروختم!

میگم کمبربند 60 هزار تومن؟؟؟ میگه شما بده 59!

میگم شلوار 56 چی داری – میگه 52 به شما می خوره؟

میگم کت و شلوار ساده چی داری – میگه کراواتم می خوای؟

میگم مرغ گرم داری – میگه این یخ زده ها هم گرم حساب میشن!

میگم پرتغال تازه داری – میگه همینو یه آب بزنی تازه میشه!

میگم سیب ریزتر داری – میگه همینا رو از وسط دو نصف کن!

میگم مغز گردو کیلویی 45؟؟؟ میگه میدونی واسه کمر درد خوبه؟

میگم من تو دریا بزرگ شدم این ماهی سفیده؟؟؟ میگه دلت باید سفید باشه!

میگم انار ترش داری – میگه میخوای چکار؟

میگم پنیر محلی داری – میگه همینو ببر مثل محلی خوش مزه اس!

میگم شیرینی تازه داری – میگه تو مامور بهداشتی!

میگم نه من اصلا سفید نمی پوشم – میگه این سفید بهت میاد!

میگم من شلوار لی نمی پوشم – میگه لی مشکی چی؟

میگم موهامو خیلی کم کن – میگه قابلی نداره!

میگم زیتون بدون هسته داری – میگه همین هسته ها رو دربیاری میشه بی هسته!

میگم گوجه داری – میگه نه ولی خیارو تازه آوردم!

میگم سبزی خوردن داری – میگه آش یا پلو؟

میگم رمز کارت رو خودم می زنم – میگه بگو بابا من به کسی نمی گم!

میگم پیاز داری – میگه سفید یا " سبز"!

منبع:keyhan902.blogfa.com

نظر بزارید نه لازمه ثبت نام کنید نه ایمیل بدید

ظرف های هفت سین

تزئین ظروف سفره هفت سین راه های مختلفی دارد..که یكی از ساده ترین راه ها، استفاده از رنگ ویترای برای نقاشی بر روی ظروف است؛ ۶ عدد ظرف پایه دارشیشه ای را خوب بشویید و خوب خشك كنید. با استفاده از تیوپ های رنگ ویترای طرح مورد نظرتان را روی ظرف های پایه دار بكشید و به دلخواه رنگ آمیزی كنید.

ظرف را ۲۴ ساعت كنار بگذارید تا رنگ ویترای كاملاً خشك شود. برای تثبیت رنگ می توانید طبق دستور روی جعبه رنگ ویترای ظرفی را كه نقاشی كرده اید در فر حرارت بدهید.

اگر دوست داشتید می توانید طرح های مشبكی را با رنگ ویترای بكشید و جاهای خالی را با چسب بپوشانید و در اكلیل های رنگی بغلتانید تا طرح زیبایی روی ظرف ها ایجاد بشود. می توانید وسایل هفت سین را داخل این ظرف های زیبا بریزید.

غیر از آبکش از کاسه با هر جنسی میتوان استفاده کرد ولی فقط وسط آنرا نمی توانیم خالی کنیم

پيش از اينها فکر مي کردم که خدا
 خانه اي دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتي از الماس خشتي از طلا

پايه هاي برجش از عاج و بلور
بر سر تختي نشسته با غرور

ماه برف کوچمي از تاج او
 هر ستاره، پولکي از تاج او

اطلس پيراهن او، آسمان
نقش روي دامن او، کهکشان

 رعدو برق شب، طنين خنده اش
سيل و طوقان، نعره توفنده اش

دکمه ي پيراهن او، آفتاب
برق تيغ خنجر او مهتاب

 هيچ کس از جاي او آگاه نيست
هيچ کس را در حضورش راه نيست

بيش از اينها خاطرم دلگير بود
 از خدا در ذهنم اين تصوير بود

آن خدا بي رحم بود و خشمگين
خانه اش در آسمان، دور از زمين

بود، اما در ميان ما نبود
مهربان و ساده و زيبا نبود

در دل او دوست جايي نداشت
مهرباني هيچ معنايي نداشت

هر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا
 از زمين، از آسمان، از ابرها

زود مي گفتند: اين کار خداست
پرس وجو از کار او کاري خداست

هرچه مي پرسي، جوابش آتش است
آب اگر خوردي، عذايش آتش است

تا ببندي چشم، کورت مي کند
 تا شدي نزديک، دورت مي کند

کج گشودي دست، سنگت مي کند
کج نهادي پاي، لنگت مي کند

با همين قصه، دلم مشغول بود
خواب هايم خواب ديو و غول بود

خواب مي ديدم که غرق آتشم
در دهان اژدهاي سرکشم

در دهان اژدهاي خشمگين
بر سرم باران گرز آتشين

محو مي شد نعرهايم، بي صدا
در طنين خنده اي خشم خدا

نيت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه مي کردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن يک درس بود

مثل تمرين حساب و هندسه
مثل تنبيه مدير مدرسه

تلخ، مثل خنده اي بي حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تکليف رياضي سخت بود
مثل صرف فعل ماضي سخت بود

تا که يک شب دست در دست پدر
 راه افتادم به قصد يک سفر

در ميان راه، در يک روستا
خانه اي ديدم، خوب و آشنا

زود پرسيدم: پدر، اينجا کجاست؟
گفت اينجا خانه ي خوب خداست

گفت: اينجا مي شود يک لحظه ماند
 گوشه اي خلوت، نماز ساده خواند

 با وضويي، دست و رويي تازه کرد
با دل خود، گفتگويي تازه کرد

 گفتمش، پس آن خداي خشمگين
خانه اش اينجاست؟ اينجا، در زمين؟

گفت: آري، خانه اي او بي رياست
فرش هايش از گليم و بورياست

مهربان و ساده و بي کينه است
مثل نوري در دل آيينه است

عادت او نيست خشم و دشمني
نام او نور و نشانش روشني

خشم نامي از نشاني هاي اوست
حالتي از مهرباني هاي اوست

قهر او از آشتي، شيرين تر است
مثل قهر مادر مهربان است

دوستي را دوست، معني مي دهد
قهر هم با دوست معني مي دهد

هيچکس با دشمن خود، قهر نيست
قهر او هم نشان دوستي ست

تازه فهميدم خدايم، اين خداست
 اين خداي مهربان و آشناست

دوستي، از من به من نزديکتر

آن خداي پيش از اين را باد برد
نام او را هم دلم از ياد برد

 آن خدا مثل خواب و خيال بود
چون حبابي، نقش روي آب بود

مي توانم بعد از اين، با اين خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بي ريا

سفره ي دل را برايش باز کنم

مي توان درباره ي گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مثل باران راز گفت
 با دو قطره، صد هزاران راز گفت

مي توان با او صميمي حرف زد
مثل باران قديمي حرف زد

مي توان تصنيفي از پرواز خواند
با الفباي سکوت آواز خواند

مي توان مثل علف ها حرف زد
با زباني بي الفبا حرف زد

مي توان درباره ي هر چيز گفت
مي توان شعري خيال انگيز گفت

مثل اين شعر روان و آشنا:
پيش از اينها فکر مي کردم خدا… 

منبع:beytoote.com

با عرض سلام تو این پست می خوام در باره ی سایت مذهبی خودم که اسمش منتظرین ظهور هست  صحبت کنم :

این سایت بسیار بزرگ و دیدنی مطالب و عکس های زیادی در مورد امام زمان (عج) توش نوشتم  شما میتونید از این پست هاش استفاده کنین شاید هم به طور واقعی کمک کنن تا واسه همیشه به امام زمان متصل بشیم پس اگه هستید یا علی

اینم از ادرسش :             montazerinemamzaman.blogfa.com